ماکجا هستیم؟

ما کجا هستیم؟

مدیریت دانش(4)

در بخش قبلی بحث مدیریت استراتژیک گفتیم، اولین گام برای اثبات اینکه دارای تفکر استراتژیک هستیم این است که در هرحال موقعیت خود را بشناسیم. در این قسمت از گفتار خود به این موضوع می پردازیم. شاید مناسب ترین روش برای ورود به این مبحث این باشد که از خود بپرسیم: " من کی هستم؟ از کجا آمده ام و الان چه وضعیتی دارم؟ در چه شرایطی قرار گرفته و اطرافیان من کیانند؟" در حقیقت بدون شناخت وضعیت موجود خود –اعم از اینکه یک فرد هستیم، یک سازمان هستیم یا یک کشور- نمی توانیم مسیر آینده را معین کنیم. یکی از ایرادات ما بی توجهی به ارزیابی خود و عملکردی است که درگذشته داشته ایم. یک انسان عاقل و سالم برای اینکه بتواند آینده خود را ترسیم کند نیازمند شناختی واقعی از شرایط کنونی خود است. بزرگان دینی ما نیز چه خوب فرموده اند:"رحمت خدا برکسی که می داند از کجا آمده است؟ می داند کجا باید برود ؟ و می داند چگونه باید برود؟"  برای شناخت اینکه کی هستیم و الان چه وضعیتی داریم خوب است ابعاد مختلف زندگی مان را بررسی کنیم. مثلا اینکه توانمندی های ما چیست؟ از نظر ظاهری و فیزیکی، از نظر هوشی و توانایی ذهنی و تحلیلی، از نظر تجربه و دانشی که آموخته ایم، از نظر مالی و اقتصادی چه وضعیتی داریم و سرمایه اجتماعی و شان و منزلتی که در جامعه خود کسب کرده ایم در چه موقعیتی قرار داریم؟ سپس دریابیم در طول عمر خود چگونه رفتار کرده ایم؟ آیا از ظرفیت ها و توانمندی هایمان بهره کافی برده ایم؟ آیا توانسته ایم از نیروی جسمانی و فکر و حافظه و قدرت تحلیل بهره درست ببریم؟ آیا زمان را بیهوده سپری کرده ایم یا نه ؟ در این گام یکی دیگر از اقدامات لازم این است که  بفهمیم رقبای ما و اطرافیان ما چه کسانی هستند؟ موقعیت ما نسبت به آنان چگونه است؟ برتریم یا پائین تر؟ آیا مزیت خاصی در ما وجود دارد که اطرافیانمان از آن بی بهره باشند؟ اگر چنین است چگونه از این مزیت بهره برداری کرده ایم؟ واقع بینی در این زمینه می تواند ما را از رویاهای توخالی بدور سازد و برای استفاده از ظرفیت های موجودمان به ما کمک کند. پیام اصلی این بحث این است که یک انسان، یک سازمان ، یک گروه انسانی یا یک جامعه برای پیشرفت نیازمند ارزیابی درست از توانمندی ها و ضعف های خود است. بدون شناخت وضع موجود امکان برنامه ریزی برای آینده مقدور نیست...




موضوعات مرتبط: مدیریتی

تاريخ : | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |